پنجشنبه 1 تیر 1396 ساعت 20:12
دیگر سیبی نمانده
نه برای من
نه برای تو
نه برای حوا و آدم
ببین
دیگر نمیتوانی چشمهام را
از دلتنگی باز کنی
حتا اگر یک سیب
مانده باشد
رانده میشوم
سیب یا گندم ؟
همیشه بهانهای هست
شکوفهی بادام
غم چشمهات
خندیدن انار
و اینهمه بهانه
که باز خوانده شوم
به آغوش تو
و زمین را کشف کنم
با سرانگشتهام
زمین نه
نقطه نقطهی تنت
بانوی زیبای من
دستهای تو
سیب را
دلانگیز میکند
با بودنت
بهشت را دیدم
حالا خدا
دنبال سیب سرخی میگردد
تا از بهشت آسمان
رانده شود
عباس معروفی
برچسب : نویسنده : dnegahi-yadi3 بازدید : 134