روز اول که نامم را بر زبان راندی

ساخت وبلاگ

پنج‌شنبه 8 تیر 1396 ساعت 11:44

روز اول که نامم را بر زبان راندی
آن شب از گوشهایم خون جاری شد
با عجله از خانه بیرون زدم
و ساعتها در پی تو گشتم
اگر پیدایت می کردم
به تو شلیک می کردم
و پس از مرگت لبهایت را می بوسیدم
و برای اینکه میکروب به تو سرایت نکند
تنتروید به دهانم می مالیدم
و تمام داروخانه های شهر به من می خندیدند
خدا لعنتم کند

چه کنم که هنوز دوستت دارم
وصال دوباره احتمال ضعیفیست
دلتنگی الهامی پرحرارت و رویایی مرده است

اما آن صدای ظالم و شکنجه گر آبی ات
هنوز می گوید
زجر خواهی کشید
نابود خواهی شد

و عصیان میکنم بر خدا
و فریاد میزنم که باید باشی
بله ، بله آنجاهستی
حتی یک پالتو
پالتو هم یقه ای خزدار دارد
و من بعد از مردنت آن یقه ها را خواهم گرفت
و فریاد خواهم زد
جواب بده

چراچراچرا چرا چرا چرا
و تمام شیاطین مرا تشویق خواهند کرد

روز اولی که تو را دیدم
یک مرغ دریایی
چشمانم را از کاسه درآورد

کوچوک اسکندر
ترجمه : آتیلا مهدیان و کیوان روان بخش

قلب من چشم تو...
ما را در سایت قلب من چشم تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnegahi-yadi3 بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 8 تير 1396 ساعت: 15:17