قلب من چشم تو

متن مرتبط با «خاطرات یک» در سایت قلب من چشم تو نوشته شده است

در خاطراتِ من و تو

  • شنبه 23 دی 1396 ساعت 12:42 در خاطراتِ من و توجای سفرخالیستجای یک روزِ تمامکنار هم بودنخالیستجای یک دلِ سیرپرسه زدن در خیابان هاخالیستجای چند دقیقه گپ زدنبا خیالِ راحتخالیستجای بوسهخالیستو ماهنوزعاشقِ همیمهنوزخاطراتِ بی تصویرخاطراتِ بی صداشعر می شودنقش می شودسفرپرسهگپبوسهمی شودو همهخاطراتِ من و تو رابرای همتعریف می کنندافشین یداللهیکتاب روزشمار یک عشق (2 لایک) , ...ادامه مطلب

  • باز یکدیگر را خواهیم دید

  • دوشنبه 1 آبان 1396 ساعت 13:12 , ...ادامه مطلب

  • تو با یک چشم با خلق و، به دیگر چشم با مایی

  • پنج‌شنبه 9 شهریور 1396 ساعت 12:58 تو با یک چشم با خلق و، به دیگر چشم با ماییبدین منظور گم کردن ، مشوّش ساز دل هایینمی گویی و می سوزی ، نمی جویی و می خواهیبه باطن تشنه ی عشق و ، به ظاهر غرق حاشاییدرون سوز و برون آرا ، زبان خاموش و دل گویابرون خاکستر سرد و ، درون آتش سراپاییحکایت می کند چشمت ، ز میخواران هوشیاریگواهی می دهد قلبت ، ز خاموشان گویایینگاهی گر مرا باشد ، تو پا تا سر نظر بازینیازی گر , ...ادامه مطلب

  • گمشده در خاطرات

  • شنبه 17 تیر 1396 ساعت 12:29 تو را در کدام خاطره جا گذاشتمدر کدام کنج دلم پنهانت کردمکه پیدایت نمی کنمحتی در این شبکه بی تابمگیسوانت را نفس بکشمبیا دوباره به همان خانه برگردیمکه چراغش را روشن گذاشتیمو پنجره اش باز بودرو به بهارنارنج همان اتاقکه تو را در آن شناختمتا خودم را فراموش کنمآن روزهاچقدر , ...ادامه مطلب

  • سایه یک زن

  • سایه‌ی زنی همراه من استکه نشانی از همه‌ی زن‌ها داردو شاید آنگاه کهبا تاریکی‌ها یکی شدماین سایه‌ نورانی شودو مرا در آغوش خود بپذیردبیژن جلالی , ...ادامه مطلب

  • بسیار به او نزدیکم

  • بسیار به او نزدیکمآنقدر به او نزدیکم که نمی تواند خواب مرا ببینداو خوابش می بردو به زنی که بلیط سفری یک طرفه گرفته استتا منی که در آغوشش خوابیده امنزدیک تر استبیچاره مندر کالبدِ خویشتن گرفتارمبه آرامیدستم را از زیر سرش بیرون می کشمبه او خیلی نزدیکمآنقدر که او نمی تواند خواب مرا ببیندنزدیکمخیلی به او نزدیکم ویسواوا شیمبورسکاترجمه : بابک زمانی , ...ادامه مطلب

  • عشق یک زن

  • عشقنه در لبان زنان استو نه در اندام آنان عشقزیر پلک های یک زن جای داردو او در زیر پلک هایش نگه می دارد مرد رازنهر قدر هم که بشکند دلشهیچ اشکی نمی ریزد فقط چشمانش را می بندد محکم و سفتو مرد در همان جا می ماندزنهرگز فراموش نمی کندهرگز رها نمی کند مرد راازدمیر آصف ترجمه : علیرضا شعبانی , ...ادامه مطلب

  • یک موی ترا هزار دام است

  • یک موی ترا هزار دام استیک روی ترا هزار نام استزان سرو به بوستان بلند استکز قد تو قایم المقام استگر مه به تو ناتمام پیوسترخسار تو ، ماه من تمام استزلف سیهت فتاده در پایبهر دل خلق پای دام استدانا لب تو ، اگر ببوسدفتوی ندهد که می حرام استمی بگذارد دل از تو ، زیراکتو آبی و آن سفال خام استخسرو به تو هم عنان نخواهمزین توسن چرخ بدلگام است امیرخسرو دهلوی , ...ادامه مطلب

  • اینجا چه میکنی ای زن ؟

  • اینجا چه میکنی ای زن ؟آن شاعر پرآوازه من نیستمتنها گوشه گیریی اندیشناکم ، شبیه اوستتنها اندوه ازلی امفریاد غم هایم را نمیشنوی ؟نزدم چه می جویی ؟آن شاعر من نیستمکس دیگری ستآهای توکه در چمدانت به دنبال شاعر ی می گردی که نابود شدهرگز مرا نخواهی یافتمن شبحی بیش نیستمکه با چشم دیده نخواهم شدمن واژه ای بی, ...ادامه مطلب

  • عطری لبریز از خاطرات خوب

  • چند روز دیگرشاید چند ماه دیگر یا شاید هم چند سال دیگربالاخره هم را می بینیم و از کنار هم آرام می گذریممن چشم هایم را می بندم تا مبادا نگاهم بلرزداما در لحظه گذشتن یکباره تمام وجودم می بویدتعطری آشناعطر خنده هایتعطر نگاهتعطری لبریز از خاطرات خوبتو می روی و من سرشار از عطر تو می مانمگیریم که نگاه ، گناه باشدبوییدن که گناهی ندارددارد ؟روزبه معین , ...ادامه مطلب

  • خاطرات

  • هر روزبه دار می آویزند مراخاطراتی که از تو دستور می گیرندخاطراتی که مُدامصندلی را از زیر پایم می کشنداما نمی دانند که مننمی میرمنمی میرمفقط در هوای تو معلّق می مانممینا آقازاده ,خاطرات,خاطرات یک,خاطرات آمپول زدن ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها