سهشنبه 25 دی 1397 ساعت 15:40 یک روز بارانیاز پنجره ی اتاق مندر بارانیاد عطر موهای تو می افتمهنوز مثل روز اولسرخ می شوممن بزرگ نمی شوممن از این عشق پیر نمی شومباران می شومچیستا یثربی (1 لایک) , ...ادامه مطلب
چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت 11:09 تا ابد از آن تو هستممحبوب ترینمحکاکی شده روی سنگ سالهای بسیار دورزیر آن همه کلمات عاشقانهکالبدی خفتهکه روحش او را بسیار جوان جا گذاشته استگل های اندکی هر سال باز می گردندولی واضح است قلب هیچ موجود زنده ایبه اینجا تمایل ندارداز آن تاریخ تا کنونابدیت نیز باید رفته باشدولی به کجا رفتهآنکه تا ابد از آن تو بودمحبوب ترینت بودچرا اینجا با تو به خاک سپرده نشدهمان طور که سالها پیش تصمیم گرفته بودفقط می توانم حدس بزنمولی هرگز دلیلش را نخواهم فهمیدبرای همیشه به تنهایی آرمیده ایمنتظر در این گور که برای دو نفر استهمچنان که زندگی را پشت سر می گذارمدرشگفتمشاید او نیز چنین کرده باشدفنی استرنبرگ مترجم : هودیسه حسینی برچسبها: فنی استرنبرگ، اشعار دیگر شاعران خارجی , ...ادامه مطلب
پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت 11:29 دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستمکنون عزم لقا دارم من اینک رخت بربستمتویی قبله همه عالم ز قبله رو نگردانمبدین قبله نماز آرم به هر وادی که من هستممرا جانی در این قالب وانگه جز توم مذهبکه من از نیستی جانا به عشق تو برون جستماگر جز تو سری دارم سزاوار سر دارموگر جز دامنت گیرم بریده باد این دستمبه هر جا که روم بی تو یکی حرفیم بیمعنیچو هی دو چشم بگشادم چو شین در عشق بنشستمچو من هی ام چو من شینم چرا گم کردهام هش راکه هش ترکیب می خواه, ...ادامه مطلب
پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت 11:52 از دستانت برایم گلاب بریزعطر تو باعث خوشبختی من می شود ای عاشقان به من بگوییدتا به حال دیده اید گلی تقاضای گل کندای وای و وای از دست این دستان من همه بدبختی ها زیر سر دستانم استهنگامیکه دستان او را لمس کردم مانند این بود که برق دستم را گرفت و خون از رگهایم بیرون زدای دست چرا می لرزی تابستان ما خود به خود به زمستان تبدیل شدای وای و وای از دست دل من همه بدبختی ها زیر سر دلم استاز اولین روز تمام کلید های احساسم را به او بخشیددلم از ف, ...ادامه مطلب
یکشنبه 23 مهر 1396 ساعت 12:39 , ...ادامه مطلب
شنبه 1 مهر 1396 ساعت 11:59 مبدأ تاریخ مناین سفر توستفصل های تقویم مناز این به بعدبا سفرهای توتغییر می کندتقویم منیک ماه داردکه توییوقتی قرار است بیاییروزهامعکوس می گذردوقتی ,تاریخ ...ادامه مطلب
چهارشنبه 22 شهریور 1396 ساعت 19:33 بامدادان بر جایگاهی سنگی می نشینمو برایت نامه های عاشقانه می نویسمبا قلمی از پر جغدکه آن را در دواتیدر دوردست فرو می برمدواتی ملقب به دریا,داستان ...ادامه مطلب
یکشنبه 1 مرداد 1396 ساعت 19:30 ستاره دیده فروبست و آرمید بیاشراب نور به رگ های شب دوید بیاز بس به دامن شب اشک انتظارم ریختگل سپیده شکفت و سحر دمید بیاشهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر منپیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیاز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتمز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید بیابه وقت مرگم اگر تازه می, ...ادامه مطلب
یکشنبه 1 مرداد 1396 ساعت 20:09 محبوبم اگر روزی دربارهی من از تو سوال کردندخیلی فکر نکنو با غرور تمام به آنها بگودوستم دارد ، خیلی دوستم داردعزیزکم اگر روزی تو را سرزنش کردندکه چطور موهای مثل حریرت را کوتاه کردیبه آنها بگو : مویم را کوتاه کردمچون کسی که دوستش دارم آن را کوتاه دوست داردبه آنها ب, ...ادامه مطلب
جمعه 23 تیر 1396 ساعت 11:52 آقای مناز مبارزه دست نخواهم کشیدتا زندگی پیروز شودو درختانِ جنگل برگ بیاورندو عشق به خانهی مردگان وارد شودکه تنها عشق میتواندمردگان را به حرکت درآوردسعاد الصباحبرگردان : اسماء خواجه زاده (0 لایک) , ...ادامه مطلب
پنجشنبه 8 تیر 1396 ساعت 11:09 رفته بودی تو و دلمرده ز رفتار تو منخوب شد آمدی ای کشته ی دیدار تو منستمت گر چه فزون است و وفا کم، غم نیستکم کَمَک ساخته ام با کم و بسیار تو منهر دلی نیست عزیز دل من ، لایق صیدباش همواره تو صیاد و گرفتار تو مناین سه ارزانی هم باد الهی همه عمربختْ یارِ تو و تو یارِ م, ...ادامه مطلب
پنجشنبه 8 تیر 1396 ساعت 11:52 دلتنگ که می شومتکه ای از منشعر می شودبه روی دفترمخاطرات مچاله شده ی دیروزهایماندست و پا می زنندو قلمم بی اراده از تو می نویسددلتنگت که می شومحس پرواز در وجودمبال بال می زندو فقط تو را می خواهمدلتنگت که می شومچشمانم به وسعت ابر بهار می گرینددلتنگت که می شومو من همیش, ...ادامه مطلب
هنوز می پرسیتاریخ تولدت چه روزی است ؟پس ثبت کن چیزی را که نمیدانیتاریخ تولدمآن روزی است که عاشق تو شدمنزار قبانی مترجم : اسماء خواجه زاده , ...ادامه مطلب
آه ای ویولِتاکه ناگاه به زیر سایه سار عشقبه روی دیدگان من آشکار می شویو زخم قلب شکسته ام رابه این رنج می افزاییمنی که دلم تمنّای تو می کندو از اشتیاق تو خواهد مردآه تو ای ویولِتاکه سیمایی فراسوی انسان داری آتشی که در جان من افروختیاز الطاف توستکه در تجلی تو باز یافته امو در پس آنروح مرا نیز گداختیو , ...ادامه مطلب
دستان تو چند سال دارند ؟درختان پرگرهبه موهای من که دست میکشندبهار میشوندبوی ریشههایی که از خواب برخاستهاندزمزمه زمینپشت خمیده پاییز رامیشکندباد بهاردر میان انگشتان خشکیده میرقصدگردن سبزم رابیشتر خم میکنملبریزم از این هرم اشتیاقکه پوست گرم تنم رازیر دستان توحس کنمهالینا پوشویاتوسکا , ...ادامه مطلب